حجاب موجب میشود هر زنی با آسودگی خاطر در اجتماع حضور پیدا کند و از هر گزندی مصون بماند.
اینکه اسلام میگوید زن وظیفه دارد خودش را حفظ کند، به خاطر خوبیها و ارزشی است که زن دارد نه اینکه بخواهد او را محدود کند.
حجاب محدودیت نیست بلکه موجب میشود هر زنی با آسودگی خاطر در اجتماع حضور پیدا کند و از هر گزندی مصون بماند.
شهید بهشتی در پاسخ به سؤال “فلسفه حجاب چیست؟” این طور بیان میکند: “حفظ احترام زن، مهمترین فلسفه حجاب است. در واقع بالا بردن شخصیت زن است که به دنبال آن حفظ نهاد خانواده و جلوگیری از اشاعه گناه را دارد.
اجتماع متشکل از زن و مرد است و اقتضای امور اجتماعی این است که زنان و مردان با هم کار میکنند، بنابراین با شرط حجاب در کنار فعالیتهای اجتماعی موجب میشود که ارتباطات زن و مرد در اجتماع از حالت خانوادگی خارج نشود.
در واقع بیان شهید بهشتی است که حجاب را پیش شرط اجتماعی زنان میداند تا با وجود فعالیت زن و مرد در کنار هم، رابطه زن و مرد از حالت خانوادگی خارج نشود.
فواید حجاب را میتوان از جنبه روانی حجاب به اجتماعی سالم و آرام کمک میکند و همچنین از جنبه خانوادگی حجاب سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زن و مرد میشود.
حجاب از جنبه اجتماعی موجب حفظ و دوام نیروی کار و فعالیت اجتماع میشود و فعالیتهای زن و مرد جنبه جنسیتی نداشته باشد، بلکه به عنوان تعامل دو انسان باشد.
با وجود تمام فواید حجاب، اما باز هم عدهای از روی عمد باعث هنجارشکنی در اجتماع میشوند. ما برای این گونه افراد هم پاسخ داریم. در این مورد از بیانات استاد رحیم پور ازغدی استفاده میکنیم.
عدهای میگویند: “من به لباس عقیدهای ندارم، دوست دارم کم حجاب به خیابان بیایم، من حجاب را قبول ندارم، لباس و بدن خودم است.” در پاسخ استاد میگویند: بله حق با شما. ولی خیابان خودت نیست. بله بدن شماست، لباس شماست ولی خیابان خودت نیست از اتاق خوابت و از خونت که بیرون میآیی دیگر حریم عمومی است، حریم خصوصی نیست که مدام بگوئید خودم خودم. قانون یعنی اجبار، ولی اجبار مشروع و اجبار عادلانه است.
به خاطرهای با عنوان “به خاطر بدحجابی هم کلاسیها از ادامه تحصیل خودداری کرد” از شهید علی نوری ممبینی اشاره میکنیم: “نسبت به حجاب خیلی تعصب داشت، از بدحجابی و عدم رعایت شئون اسلامی سخت متنفر بود، از همان دوران نوجوانی در مورد این مسئله حساسیت نشان میداد و امر به معروف و نهی از منکر می کرد.
اگر در حالی بود و نمیتوانست تذکر دهد یا احساس میکرد تذکرش مؤثر واقع نمیشود، آن محل را ترک میکرد. سال ۵۴ که در رامهرمز درس میخواند، تصمیم گرفت در امتحان ورودی رشته پرستاری شرکت کند.
از رامهرمز آمد و چند روز نشست و شبانهروز درس خواند و در امتحان ورودی رشته پرستاری شرکت کرد، به رغم این که داوطلبان بسیاری شرکت کرده بودند، قبول شد و به روستا برگشت و خبر قبول شدنش را به ما داد. خیلی خوشحال بود. کیف و اثاثیه خود را برداشت و رفت که مشغول تحصیل در این رشته شود.
سه روز بعد دیدیم علی برگشت! به او گفتم: نرفته آمدی؟ گفت: ای بابا با این وضعیت حجابی که آنجا هست و نحوه برخوردهای ظاهری آنها، مگر میشود درس خواند. گفتم: حالا برنامهات چیست؟ گفت: فعلاً از ادامه تحصیل در این رشته، به رغم علاقهام، منصرف شدهام.
شاید به دانشسرای تربیت معلم رفتم، تا خدا چه خواهد؟
منبع: برگرفته از کتاب پا به پای شهداء/ عفاف و حجاب، محرم و نامحرم. انتشارات تهران: قدر ولایت/ ۱۳۹۰
انتهای خبر/ امیری
http://daqianus.ir/?p=10399